یک توسعه‌دهنده

یک توسعه دهنده که بیشتر از توسعه،‌ فیلم می‌بینه و کتاب می‌خونه :)

هلی کوپتر شخصیِ ما

سه شنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۲۰ ب.ظ

به‌یاد روزهایی که دلار و تحریم و بورس و کرونا و ... تنها کلماتی بودند ساخته‌ی ذهن بزرگسالان که هیچ معنی و مفهومی برای ما نداشت.

ماهایی که اجازه‌ی رفتن به گیم‌نت محل را نداشتیم، از پشت شیشه به انبوه بچه‌های هم‌سن و سال خود نگاه می‌کردیم که بعد از مدرسه دارند تفریح می‌کنند، با حسرتی بر دل به خانه بازمی‌گشتیم.

قول خرید یک دستگاه پلی‌استیشن ۲ را بهمان می‌دادند اگر که رتبه یک می‌شدیم؛ که شدیم. این دستگاه با هلی‌کوپتر شخصیِ کلینت ایستوود که به گفته‌ی خودش حوصله‌ی ترافیک شهری را ندارد، فرقی نمی‌کرد! که چه بسا این دستگاه باارزش‌تر و باکلاس‌تر بود!

لذت رد کردن مرحله‌ای از بازیِ جی‌تی‌ای، جور کردن دسته‌ی دوم و بازی کردن فوتبال دور هم. خسته شدن از پراندن لِنگ و لَغَت (لگد زدن) به سر و صورت حریفانمان در کشتی‌کنج و اگر که سیر نمی‌شدیم با صندلی و چکش و میز و هر به دستمان می‌رسید عقده‌گشایی می‌کردیم.

کراش که گل سرسبد بازی‌هایمان بود، با آن ماسک افسانه‌ای هر حیوانی را رام خود می‌کردیم و کراش ما را رام خود می‌کرد، ساعت‌ها.

مونگه (غُر) خوردن که بِچِه اول کار مدرسه بعد بِشین بازی کن. پول جمع کردن و خرید مموری ۸ مگابایتی به قیمت گزاف ۱۵/۰۰۰ تومان! که چه؟ زحمتی که برای رسیدن به این مرحله از بازی کشیدم هدر نره!

چه استرس و اعصاب‌خوردی‌ای سرِ کشتن غول مرحله‌ی آخر تیکن ۵ کشیدیم؛ انگار وقتی با یک خونه‌ی باقی‌مونده از خونمون شکستش می‌دادیم، انتقام همه‌ی ظلم‌هایی که بهمون میشد رو میگرفتیم! انتقام چه بود؟ معلم گفته «انشا بنویس»، معلم گفته «چقد این ور اهرم بذاریم چقد اونور اهرم بذاریم که اهرم ثابت بمونه» و هر چیز دیگه‌ای که مطابق میلمان نبود! ‌

آن فیلم چند دقیقه‌ای بعد از شکست، تشویق کائنات بود برای ما، همانگونه که ماهی‌های قرمز حوض، پای علیِ فیلم مجیدی را طواف کردند، تشویق ملائک بود برای گرفتن انتقاممان؛ تشویقی به زبان آن نسل.

یاد آن روزها به‌خیر.


چند عکس دیگر:

از عادت‌های خوب خرید کتاب، زدن تاریخ هست
از عادت‌های خوب خرید کتاب، زدن تاریخ هست

برای هر بازی توضیحاتی در کتاب نوشته شده بود که به جذب‌تر شدن بازی کمک می‌کرد
برای هر بازی توضیحاتی در کتاب نوشته شده بود که به جذب‌تر شدن بازی کمک می‌کرد

نوستالژیِ همه
نوستالژیِ همه

نظرات (۲)

  • فاروق کریمی زاده
  • :)

    واای چ پست خاطره انگیزی...چه روزایی یاداوری شد!

     

    من عاشق کراش بودم..تیکن..GTA چقدر خوبن واقعا👌

    پاسخ:
    یاد اون روزها بخیر 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    تمام حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به وبلاگ سرزمین برنامه نویسی بوده و هر گونه کپی بردای بدون ذکر منبع غیرمجاز و از نظر ما حرام است