گزارشی کوتاه برای کتاب «پیرمرد و دریا»
پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۸، ۱۰:۱۶ ب.ظ
کتاب «پیرمرد و دریا» را بعد از مدتهای زیادی که دوست داشتم بخوانم، خواندم. کتاب را از نمایشگاهی که به مناسبت هفتهٔ کتاب داخل دانشکده برگزار شد خریدم. بهترین ترجمهٔ این اثر را «نجف دریابندری» انجام داده.
کتاب از دو بخش تشکیل شده، بخش اول شامل بررسی زندگی شخصی و کاری همینگوی و بخش دوم خود داستان اصلی هست.
متن اصلی داستان انگلیسی روانی دارد و ترجمهای که نجف دریابندری انجام داده اصطلاحات دریایی را از روی کلمات و اصطلاحات بوشهری برداشته که خیلی به جذابتر شدن داستان کمک کرده و داستان دریاییتر(!) شده؛) و علاوهبر این داستان تکلف خواندن پیدا نکرده است.
وقتی داستان آغاز میگردد سانتیاگو Santiago، پیرمرد ماهی گیر، ۸۴ روز است که حتی یک ماهی هم صید نکردهاست. او آن قدر بدشانس بودهاست که پدر و مادر شاگرد او، مانولین Manolin، او را از همراهی با پیرمرد منع کرده و به او گفتهاند بهتر است با ماهی گیرهای خوش شانس تر به دریا برود. مانولین اما به پیرمرد علاقهمند است و در تمام مدتی که پیرمرد دست خالی از دریا برگشتهاست هر شب به کلبه او سر زده، وسائل ماهیگیری اش را ضبط و ربط کرده، برایش غذا برده و با او دربارهٔ مسابقات بیس بال آمریکا به گفتگو نشستهاست. یک شب بالاخره پیرمرد به مانولین میگوید که مطمئن است که دوران بدشانسی او به پایان رسیدهاست و به همین دلیل خیال دارد روز بعد قایقش را بردارد و برای صید ماهی تا دل آبهای دور خلیج برود.فردای آن شب در روز هشتادوپنجم سانتیاگو به تنهایی قایقش را به آب میاندازد و راهی دریا میشود.
وقتی از ساحل بسیار دور میشود طعمه خود را به دل آبهای عمیق خلیج میسپارد. ظهر روز بعد یک ماهی بزرگ، که پیرمرد مطمئن است یک نیزه ماهی است، طعمه را میبلعد. سانتیاگو قادر به گرفتن و بالا کشیدن ماهی عظیمالجثه نیست و متوجه میشود که درعوض ماهی دارد قایق را میکشد و با خود میبرد. دو روز و دو شب به همین صورت میگذرد و پیرمرد با جثه نحیف خود فشار سیم ماهیگیری را که توسط ماهی کشیده میشود تحمل میکند. سانتیاگو در اثر کشمکش و تقلا زخمی شدهاست و درد میکشد، با این حال ماهی را برادر خطاب میکند و تلاش و تقلای او را ارج میگذارد و آن را را ستایش میکند.
روز سوم ماهی از کشیدن قایق دست برمیدارد و شروع میکند به چرخیدن به دور آن. پیرمرد متوجه میشود که ماهی خسته شدهاست و با این که خود نیز رمقی در بدن ندارد هرطور شده ماهی را به کنار قایق میکشاند و با فروکردن نیزهای در بدنش آن را میکشد و به مبارزه طولانی خود با ماهی سرسخت و سمج پایان میبخشد. سانتیاگو ماهی را به کنار قایق میبندد و پاروزنان بهطرف ساحل حرکت میکند و به این میاندیشد که در بازار چنین ماهی بزرگی را از او به چه مبلغی خواهند خرید و ماهی با این جثه بزرگش شکم چند نفر گرسنه را سیر خواهد کرد. پیرمرد اما پیش خود بر این عقیده است که هیچکس لیاقت آن را ندارد که این ماهی باوقار و بزرگ منش را بخورد.
وقتی سانتیاگو در راه بازگشت به ساحل است کوسهها که از بوی خون پی به وجود نیزه ماهی بردهاند برای خوردنش هجوم میآورند. پیرمرد چندتا از کوسهها را از پا درمیآورد، ولی در نهایت شب که فرامیرسد کوسهها تمام ماهی را میخورند و فقط اسکلتی از او باقی میگذارند. سانتیاگو به خاطر قربانی کردن ماهی خود را سرزنش میکند. روز بعد پیش از طلوع آفتاب پیرمرد به ساحل میرسد و با خستگی دکل قایقش را به دوش میکشد و راهی کلبهاش میگردد. وقتی به کلبه میرسد خود را روی تختخواب میاندازد و به خوابی عمیق فرومیرود.
عدهای از ماهی گیران بیخبر از ماجراهای پیرمرد برای تماشا به دور قایق او و اسکلت نیزهماهی جمع میشوند و گردشگرانی که در کافهای در همان حوالی نشستهاند اسکلت را به اشتباه اسکلت کوسهماهی میپندارند. شاگرد پیرمرد، مانولین، که نگران او بودهاست با خوشحالی او را صحیح و سالم در کلبهاش مییابد و برایش روزنامه و قهوه میآورد. وقتی پیرمرد بیدار میشود، آن دو دوست به یکدیگر قول میدهند که بار دیگر به اتفاق برای ماهیگیری به دریا خواهند رفت. پیرمرد از فرط خستگی دوباره به خواب میرود و خواب شیرهای سواحل آفریقا را میبیند.
داستان میتواند از دو جهت بررسی شود که آیا پیرمرد شکست خورد یا پیروز شد؟ و همینکه ما کدام فکر را بعد از اتمام کتاب در ذهن خود میآوریم باعث شد که لذتی چند برابر از کتاب ببرم.
پیرمردی که ۸۰ و اندی روز هست که صید نداشته و به مبارزه با بزرگترین چالش زندگیاش میرود، چالش را شکست میدهد اما در نهایت صیدش از بین میرود! واقعاً باید پیرمرد را برنده یا بازنده بگوییم؟
یکی از جملههای کتاب که خیلی قشنگ بود:
انسان واقعی ممکن است نابود شود ولی هرگز شکست نخواهد خورد.
یکی از جلسههای برنامهٔ کتاب باز هم به ارنست همینگوی و علیالخصوص به همین کتاب اختصاص داشت که دیدنش خالی از لطف نیست. مهمانان برنامه دکتر احسان رضایی، آرش خوشخو و سعید قطبیزاده بودند، مجریگری برنامه را هم سروش صحت برعهده داشت.
تمام./